۱. به دلیلی نامشخص مهشید هر چی پیغام بهش میدم جواب نمیده . تنها حدسی که دارم این هست که میخواد یه دوره جدید توی زندگیش شروع کنه و آدمای گذشته رو حذف کنه، حالا یه تعدادیشونو .این به ذهنم میرسه چون خودم هم قبلا به این کارها فکر می کردم . یک بار هم فکر کنم دستش خورد و اومد پیغام هارو دید اما باز چیزی نگفت .
۲. زمان تحویل پایان نامه نزدیکه و بوی دفاع میاد . نقاشی هایی میکشم که خودم هم نمیدونم چی هستن، فقط میکشم، البته الزاما نیازی هم نیست که بدونم . دوستشون دارم . اسم همشون رو گذاشتم من . همگی self portrait هام هستن . خودم رو درونشون میبینم، کشف خود شناسی ای که زمان انجام دادنشون انجام دادم یادمه، با هر کدوم خودم رو بیشتر شناختم .
در زبانهای مختلف تعداد کلماتی که برای موضوعات به خصوص به کار میره، فرق میکنه، فکر میکنم توی زبان ایتالیایی بود (مطمئن نیستم) که ۵ کلمه مختلف برای دوست داشتن دارن . شاید برای درجات مختلفش . ما توی فارسی فکر کنم دو تا داریم . دوستت دارم و عاشقتم . اما این دو کلمه برای من کافی نیستن،چون گاهی حس من با طرف مقابل چیزی بین این ۲ کلمه هست یا از دوستت دارم کمتره اما خب باز هم دوستش دارم و نمیتونم کلمه ای جز این به کار ببرم . مثلا بگم ۱۰% دوستت دارم ؟ مسخره نیست ؟
نکته ای که میخوام بگم اینه که خیلی زیاد این اتفاق برای من میافته که حسی دارم که کلمه ی مناسبی براش ندارم . توی نقاشی کردن هم همین اتفاق می افته، احساساتی خودشونو نشون میدن که کلمه ای نیست یا کلمه مناسبی نیست برای توضیحشون . رنگ ها احساسات رو بر می انگیزن، بازه رنگ ها بسیار وسیعه و هر کدوم حس به خصوصی دارن . این موضوع رو کسانی که به این موضوع توجه دارن متوجه میشن، که هر رنگ حس متفاوتی داره . توی کتابها نوشته شده و همه خوندن اما اینکه حس و توجه کرده باشن ؟ خیلی کم !
اینکه سبز روشن با سبز همون رنگ ۲ درجه تیره تر، چه تفاوت حسی ای داره . این حس ها معمولا کلمه ای برای ترجمه ندارن یا مثل همون دوستت دارم ۱۰ درصد هست . تیره تر شد، ۲۰درصد دوستت دارم، تیره تر ۲۵ درصد و تیره تر ۴۰ درصد و ... هست. حالا اگر همون سبز رو با رنگ سبزی که کمی زردی بیشتری داشته باشه مقایسه کنیم ؟
هر چه بیشتر به این تفاوت ها توجه بشه، مثل هر موضوع دیگری، شناخت بیشتر میشه و تمیز دادن این تفاوت احساسی هم بیشتر میشه و این جالبه برای من، چون این به خودشناسی من کمک میکنه.